ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پشت شیشه ی شیرینی فروشی میدان انقلاب نان خامه ای های غول پیکر منظم و مرتب روی هم چیده شده اند و از هر رهگذر گرسنه ای دلبری می کنند ،هوا نه گرم است و نه سرد... شاید هست و من حس نمی کنم ... نسیم خنکی که می وزد بوی آشنایی را به مشام می رسونه و هرچه جلوتر می روم قلبم سریع تر می تپد.
زودتر می رسم اما جایی می ایستم تا مرا نبیند، آخر می دانم از راه رسیدنم را دوست دارد...
نمی دانم چقدر می گذرد اما بالاخره او هم می رسد...
مردم به سرعت از کنارم می گذرند... انگار همه ی دنیا فیلمی شده که روزی تا نیمه دیده شده و حالا با سرعت 32x جلو می رود تا به آن صحنه ی دلخواه برسد...
صحنه ی دلخواه مرا اما دوربین چشمم با وسواس به دورش کادر بسته ؛ جلوی شیرینی فروشی!!!
گاهی زوم این و زوم اوت می شود ؛ و گاهی بعلت پر شدن اشک در آن فلو فوکوس... زمان کند می گذرد...
بسختی دل می کنم از این صحنه ی زیبا و با زیرکی خاصی از پله های این طرف پل بالا می روم ... نفس هایم به شماره می افتد... و از پله های آن طرف پایین می آیم ؛ می دانم که مرا دیدی ولی به روی خودم نمی آورم و سعی می کنم عادی نفس بکشم...
وقتی می رسم جلوی شیرینی فروشی سلام می کنی و من از جا می پرم!
از اینجا به بعد ما سریع می گذریم و بقیه کند...
کات!
behtarin filtershekan
www.zigoli.blogsky.com
قشنگ..........بود
کاش نقطه ها هم کلمه بودن دردونه
خب بعد کات چی شد ؟ چرا در کلایمکس داستان کات میدی !؟
بعد کات همه چی مثل برق و باد گذشت
سلامممممممممم
سلام هاله جان
کانت قبل صرفا جهت اعلام حضور بود که اونم تاییدی از آب در اومد
زودی بر میگردم گیسو جان
منتظرم
"انگار همه ی دنیا فیلمی شده که روزی تا نیمه دیده شده و حالا با
سرعت 32x جلو می رود تا به آن صحنه ی دلخواه برسد..."
آفرین.
از صحنه پردازی داستان خوشم اومد.
حس اضطراب رو خوب منتقل کردی به خواننده.
می تونی بهتر هم بنویسی.
البته اگه این کار خودت بود.
مـــــــــــــرسی
خوشحالم که خوشت اومده دوست عزیز
با کمک و راهنمایی شما و سعی خودم بهتر هم میشه
بله کار خودم بود
قشنگ بود ... مززه داد بهم ...
شاید چون خودمم از اون نون خامه ای فروشی خاطره دارم ...
مرســــــی
چه خوب که خوشتون اومد
بعضی جاهاشو دوس داشتم...بعضی جاهاش خود خود عاشقانه بود...مثل "می دانم از راه رسیدنم را دوست دارد"...حس لطیف داستان...و جمله پایانیش...
اگه بهتر پرداخت میشد یه داستان-عاشقانه به یادماندنی میشد ولی انگار کمی هول هولکی نوشته شده بود...به هم ریخته بود...و مهمترین ضعفش این بود که موضوعش مناسب یه داستان کوتاه بود نه یه داستانک...
منتظر خوندن داستانهای بعدی گل گیسو بانو هستیم
ممنونم حمید جان
تمام راهنمایی هات رو به ذهنم میسپرم تا داستانک بعدی بهتر بشه
یک دنیا سپاس از لطفت
سلام عزیزم .. کم پیدا نیستم یه کم سرم شلوغ شده تازه همه می دونن که من با کامنت دونی بلاگ اسکای مشکل دارم برام باز نمیشه.. خلاصه ببخشید دیگه... چه فیلم عشقولانه ای بود... کارگردانی خوندی نکنه؟!!!! قسمت آخرش بدجوری اکشن بود!!!!
سلام ریحانه ی عزیز


کارگردانی؟! نه عزیزم آموزش زبان میخونم
اکشن؟!
ها؟!!!!این شرح نوشت یک قرار عاشقانه بود آیا؟!!!با شیرینی خامه ای آیا؟!یا با جناب شیرینی فروش ایا؟!!!
میشود ما را از خماری در بیاورید احیانا؟!راستی..سلام!
سلام عزیزم
یه داستانک بود
همین
سلام ... قشنگ بود ... فقط نکتش تو اون شیرینی ها بود
آیکون دل آب شدن +
شکموووووووووووووووو
همیشه آغاز را فراموش میکنم هیچیک از دیدارهایمان را بخاطر نمیآورم نمیدانم از کجا اومدی و کی شروع کردیم فقط میدانم که هستی هر لحظه اما بازهم گاهی هم را گم میکنیم من دیرز تو را جا گذاشتم درست همنجا نزدیکه کافه ای که قرار داشتیم
تو نیامدی و من رفتم تو نیامدی اما من امدن تو...من تو را جا گذاشتم بدون هیچ خاطره ای .....نگفتم راحت فراموش میکنم؟؟؟
خیلی قشنگ بود وانیا جون
مرسی
سلااااااااااام گل گیسوی نازنینم ...
یه کمی ابهام آمیز بود پستت !
ولی دوست داشتم اصطلاحاتی رو که به کار بردی و تشبیه یک اتفاق به یک فیلم و پیچ و خم های اون فیلم ! گاهی کند و گاهی تند ... گاهی زوم این و گاهی زوم اوت ! قشنگ بود ...
سلام رهای عزیز
ابهام چرا؟
مرسی گلم
سلام
من چرا متوجه نشدم باور کن دوبار خوندمش
گیسو جون
دوباره برم بخونمش
سلام عزیزم
چیو متوجه نشدی ؟
فقط یه داستانک بود
راستی ممنونم اومدی گفتی
بوس
خواهش می کنم
و بد از سلام ....

بخت خندان و زمان رام
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت ....
------------------------------------------------------------
خیلی شرح زیبایی بود .
به به
به به
ممنون
شعری شما نوشتین هم زیبا بود
سلام گل گیسوی عزیز....
خیلی داستان خوبی بود فقط اگه میشه قسمت های نون خامه ایش رو بیشتر کنید!!!
سلام بهنام جان
مرسی
حتـــــــــــــــــــما
سلااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
مثل قسمتی از یه فیلمنامه بود ! برام قابل تصور بود ! آفرین ، خیلی خوب نوشتی !
اون لحظه ی دیدارش ، حس هایی که آدم تجربه می کنه همه برام آشنا بودن انگار با خووندنش نفس های منم داشت به شماره می افتاد...
سلااااااااااام حنانه جونم
مرسی عزیزم
سلام عزیزم....
با داستانت همراه شدم...میدون انقلاب و اون شیرینی فروشی و اون پل......خیلی خوب صحنه ها رو تصور کردم چون خیلی از اونجا رد میشم و همیشه هم پیاده.......
دوست داشتم داستانکت رو...طعم عاشقی داشت....به قول حمید بهتر هم میتونی بنویسی....هر چی از پراکندگی صحنه ها و احساسات کم کنی داستانک منسجم تری رو میسازی.....
سلام الهه جون
ممنونم که خوندیش
مرســـی بابت راهنماییت
قدر خوب فضاسازی می کنی
معرکه بود
آفرین
مرسی پوریا جان
محبت داری
سلام
حست رو خوب شرح دادی
قشنگ درکش میکنم مخصوصا جایی که شما سریع میشوید وبقیه کند
ادامه اش هم میتونه جالب باشه
سلام بر مهندس عزیز
ممنونم
شاید کات 2 رو هم نوشتم
خیلی قشنگ بود ... بسیار لذت بردم
ممنون
خوشحالم که لذت بردین
اکشن
از پیشرفت محسوست در نوشتن
و پیشتر از اون و بیشتر از اون در نگاهت به پیرامونت خیلی
خوشحالم.
برادر کوچکت
کات
مرررررسی
عزیزدلی
سلام
ممنونم
چقدر قشنگ جواب دادی
سلام باران جان
خواهش میکنم
مرسی عزیزم
راستی آدرس بلاگ اسکایتو نمیتونم باز کنم
نمیدونم چرا
گیسوانت مرا برد یاد گیسوانش.
هر هیر میک می ثینکینگ
حتماً حسابی مشغول درس و امتحاناتت هستی !
موفق باشی گلم ...
بله شدیـــــــــــــــــــــــــد
دعا کن برام رها جون
واقعا خیلی خیلی خوب مینویسی....بهت تبریک میگم
صحنه سازی ها.توصیف محیط همش خوب و دقیق بودن واقعا نوشته هات داره پیشرفت میکنه روز به روز بهتر و قشنگ تر میشه همینطور ادامه بده
موفق باشی عزیز
خب حالا دیگه در این حدی ام که تو گفتی نبود پسر خاله
ممنون از محبتت
سلام عزیزم
بیا وبم کارت دارم
سلام باران جون
حسابی در گیر امتحانام
میام بزودی
هنوز منتظریما! "کات دو" که قولشو دادی! (آیکون "حرف گذاشتن در دهان مردم!")...
کات 2؟!!
چشم به امید خدا یه کم درسا بهتر پیش بره می نویسیم
اما اگه نره که خب تمرکز ندارم واسه نوشتن
شایدم با یه عنوان دیگه نوشتم
سلام:
باخوندن هر خط میشه هر چیزی رو که می گی مجسم کرد
و... آمیختن نوشته ای احساسی با اون اصطلاحات و تشبیهات
جدید و عالی بود...
امابه نظر من این متن معنیش کامل و جامعه و نیازی به ادامه دادنش نیست خوب شایدم من اشتباه می کنم...
سلام عزیزم
نظرات متفاوته
مرسی دخترم
سلام.. هنوز آپ نکردی که.. ما داستان میخوایم یالا...
سلام عزیزم
چشم
سلامممممممممممممم
خوبی ؟؟
بروزم
فراموش کردم بگم
سلام
مرسی
به به
خسته نباشی!
وای از دست این کتابا....یاد شبای امتحان خودم میفتم
بعضی هاشون واقعا دوست داشتنی هستن ولی بعضیاشون...